بلوند دو توپ را به بالا هل داد و نتوانست آنها را بیرون بیاورد. البته او مجبور شد برای کمک با ناپدری خود تماس بگیرد که از این چشم انداز غافلگیر شده بود. دوشیزه نه تنها شکاف هایش را در مقابل او باز کرد، بلکه مجبور شد انگشتش را در خرخرش فرو کند. او در نهایت با دکتر تماس گرفت. او به سرعت از توپها مراقبت کرد، اما به دختر توصیه کرد که از دیکهای واقعی لذت ببرد، نه توپ در الاغ و به او پیشنهاد کرد که چگونه این کار را انجام دهد. چه کسی شک داشت که او موافق باشد. به هر حال، آنها قبلاً سوراخ های او را دیده بودند، با انگشتان خود به آنجا رفتند - می توان گفت که آنقدرها هم خجالت آور نبود. به هر حال، آنها او را مانند یک عوضی واقعی لعنت کردند - طبق برنامه "
همسر این پسر عالی است - شما نمی توانید از او خسته شوید. بیدمشک او در بین مردم بسیار محبوب است. شوهر عاشق تخمک است، بنابراین برای صبحانه طعم اسپرم دیگران را می چشد. چرا، تقریباً همان چیزی است! عاشقان می آیند و می روند، اما شوهر می ماند. اینطور نیست که این زن قرار است جایی کار کند - او فاحشه نیست، تا برای آن پول بگیرد. برای او ایستادن یک لذت است، نه یک شغل!
وای کاش منم همچین دختری داشتم