جوجهها وقتی حمام میکنند، همیشه در حال دست زدن به خود هستند. تمام بدن آنها یک منطقه اروژنی است. اما چگونه چنین زیبایی می تواند از سینه یا مثلا بیدمشک غافل شود؟ به هیچ وجه! بنابراین او با یک ویبراتور وارد آن شد. فقط شوهرش تصمیم گرفت همه راه خود را - بگذار او عوضی و پیچش را بمکد. و او بدش نمی آمد - بلافاصله آن را در دهانش گرفت و بلند شد. من هم باید آن احمق را کامل کار می کردم. من می خواهم او فریاد بزند و التماس کند برای بیشتر! من این جوجه های صریح را دوست دارم که جلوی ضعیفی دارند.
درست مثل ماهی قرمزی که ماهیگیران با تور به ساحل کشیده اند. او از کجا می دانست که آنها چه آرزویی داشتند، که او بلوند می شد. با این حال، او همچنین باید آرزوی دوم خود را محقق می کرد - اجازه دادن به آنها در تمام شکاف هایش. من فکر می کنم او به آرزوی سوم خود نیز خواهد رسید - مکیدن ماشین! بنابراین اکنون او باید کمی بیشتر از پدربزرگ افسانه در خشکی بماند. چون انگار دوست داره مکیدن و قورت دادن رو هم دوست داشته باشه!
♪ آره، دختر زیبای آسیایی ♪