یک سبزه زیبا مدتهاست که چشمش به یک پسر بوده است. برای سرگرم کردن او، او مانند یک اطلسی لباس می پوشید. و دیری نیافت تمام سوراخ های او قبلاً با انگشتان و زبان گرم شده بود، شکاف های مرطوب آماده استفاده بود. و روشن بود. آیا او از این موضوع خوشحال بود؟ البته از شور و شوقی که او با آن تکان میخورد آشکار بود. وتر پایانی... و تقدیر از صورتش به سمت سینه هایش چکید. آه، من هم چند جرعه دیگر به او می دادم!
خیلی دختره او دو پسر را به تخت خود برد. قادر به انجام کارهای زیادی است، یک دمنده عالی می دهد، و همزمان دو دیک را در بیدمشک خود می گیرد. بچه ها از چنین شریکی کاملاً خوشحال بودند.